پسره گفت آره من دلم میخواد ببخشم از سود خودمه که میبخشم
> گفت به قدری این جمله پسر و این نگاه پسر تو ذهن من مونده که خدایا این بر
> مبنای چه احساسی اینا رو میگه
> گفت زمانی که به اوج قدرت رسیدم تصمیم گرفتم این فرد و پیدا کنم و جبران
> گذشته رو بکنم
> اکیبی رو تشکیل دادم بعد از 19 سال گفتم که برید و در فلان فرودگاه کی روزنامه
> میفروخت یک ماه و نیم مطالعه کردندمتوجه شدند یک فرد سیاه پوست مسلمانه که الان
> دربان یک سالن تئاتره خلاصه دعوتش کردن اداره
> بیل گیتس ازش پرسید من میشناسی گفت بله جناب عالی آقای بیلگیتس معروف که دنیا
> میشناسدتون سال های پس زمانی که تو پسر بچه بودی و روزنامه میفروختی من یه
> همچین صحنه ای از تو دیدم گفت که طبیعی این حس و حال خودم بود
> بیل گیتس گفت میدونی چه کارت دارم گفت که میخوام جبران کنم اون محبتی که به من
> کردی
> گفت که به چه صورت؟
> بیل گیتس گفت هر چیزی که بخوای بهت میدم
> (خود بیلگیتس میگه خود این جوونه مرتب میخندید وقتی با من صحبت میکرد)
> پسره سیاه پوست گفت هر چی بخوام بهم میدی
> بیل گیتس گفت هرچی که بخوای
> گفت هر چی بخوام
> گفت آره هر چی که بخوای بهت میدم
> من به 50 کشور افریقایی وام دادم به اندازه تمام اونا به تو میبخشم
> گفت آقای بیل گیتس نمیتونی جبران کنی
> گفتم یعنی چی نمیتونم یا نمیخوام؟
> گفت نه تواناییش رو داری اما نمیتونی جبران کنی
> پرسیدم واسه چی نمیتونم جبران کنم
> پسره سیاه پوست گفت که :فرق من با تو در اینه که من در اوج نداشتنم به تو
> بخشیدم ولی تو تو اوج داشتنت میخوای به من ببخشی و این چیزی رو جبران نمیکنه
> اصلا جبران نمیکنه با این نمیتونی آروم بشی لطف تو ام که از سر ما زیاده
> بیلگیتس میگه همواره احساس میکنم ثروت مند تر از من کسی نیست جز این جوان 32
> ساله مسلمان سیاه پوست
نظرات شما عزیزان: